- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
یار غمخوار عشق، یار بیـدارعشق مـادر هـسـتی و، شاه دربـارعـشـق ای عـلمدار سپاه حـیدر قوت قـلب و پناه حـیدر یکّـه تکـیـه گـاه حـیـدر فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه **************************** نـور محض خـدا، عـصمت کـبـریا دخـتـر مـصـطـفـی، مــادر انـبــیـاء ای قرار بیقرار محشر اول امـیـد و امـید آخـر ای صفای حوض کوثر فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه **************************** صـد درود و سـلام بـر روان امــام صـد درود بر هـمه لالـههـای قـیـام بر همه مردان انقـلابی رهبر شـیـران انقـلابی بــر زنــان انــقــلابــی فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای خورشید شرف و بانـوی مِهر و وفـا اُسـوۀ پـاکـی و صبـر مــادرِ خـون خـدا بر اهل ارض و سما ذکرِ بر روی لـبی خـم شـده بـوسه زده بر دستـانِ تو نـبـی عصمت خدا فاطمه یا فاطمه نـور کـبریا فاطمه یا فاطمه روح مصطفی فاطمه یا فاطمه **** جـانِ مرتضی جانِ مرتضی جانِ ما فدای تو (۳) **************************** خطبهات آیۀ حق، جلوهات نـور هداست چه سان مدح تو کنم،که مداح تو خداست قـامـتـت خـم شده از، بـار غـم های ولـی کُشته از کـینه شدی، در راه عشق عـلی تو شـهـیـدۀ مکـتـب ولایـتی تو صحیفۀ رحمت و هدایتی بحر مغـفـرت، کوهی از عـنایتی **** بی نهـایـتی جانِ مرتضی جانِ ما فدای تو (۳)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای بانــوی بیهمتا نـور بصـر طـاهـا ای سـیّــدۀ عـالــم امّ الـنّـجَـبـا، زهــرا مـادر نظـری بـنمـا، سوی بی نوایانت کعبـۀ حـقـیـقیِ مـا، آن تربـت پنهـانت یا فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه (۲) ********************** صــدّیقه و مـرضیّه انسیـــۀ حـورایی هم کفو علی هستی هـم دختر طاهایی ای عرش خداوندی، خاکِ قدمت مادر من فدای درد و غم و، آن عُمرِ کَمَت مادر یا فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه (۲) ********************* ای مجلس ذکر تو عشق همه مشتـاقان حُـبِّ تو و اولادت معنـای همـه قـرآن من کجا و مدح تو، ای حقـیقـتِ ایمان مـدّاحِ تـو میبـاشـد، ذات ایـزد مـنّـان یا فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
فـاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت دستمالی بر سرش میبست دیگر؛ درد داشت غصۀ اسلام را میخـورد جای نان شب انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت شهر پیغمبر! چرا دخت پـیمبر را زدند؟ شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر درد داشت؟ خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت خاک عالم بر دهانم ضربۀ در درد داشت بوسه بر دست عـلی زد تا دلش آرام شد دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت صبح تا شب زخم برمیداشت، شب تا صبح درد آه، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت یک نفر از بچهها هم سمت آغوشش نرفت بچهها هر وقت میدیدند مادر درد داشت
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
بیتو هر جا میروم احساس غربت میکنم راه بر جایی ندارد هر چه همّت میکنم نامـۀ اعـمـال من حـال تو را بـد میکـند جمعهها بدجـور احساس خجالت میکنم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها با امیرالمؤمنین علیهالسلام
امروز که جز عشق تو پندار ندارم جز جان به قدوم تو سـزاوار ندارم من فـاطـمـهام واهـمـه از نار ندارم امروز به سر چون که تو دستار ندارى با حکم نـبى فرصت گـفـتار ندارى من فـاطـمـهام مـانـع گـفـتـار نـدارم فریـاد که بردند ز من بوالحـسنم را گم کردهام امروز خـدایـا وطـنـم را در راه تو از گـفتن حق عـار ندارم خون در دلم از داغ تو اندوخته بهتر در محفل من شمع تو افروخته بهتر من حـوصلـۀ این هـمه آزار نـدارم چون پاى تو آید به میان مادّۀ شیرم گردست دهد در وسط کوچه بمیرم من خود شررم واهمه از نار ندارم جان میدهـم امروز که دلدار بماند بر صفحۀ جان نقش تو اى یار بماند من وحـشتى از لطمۀ مسـمار ندارم تبـدار شده در تب و تاب تو تن من بیـمار شده از غـم عـشقت بـدن من و اللَّه کـه مـن جـامـۀ گـلـدار نـدارم اکنون که عدو دست یداللهى توبست اینگونه مپندار که زهراى تو بنشست صد حیف که من رخصت پیکار ندارم رفتند بنى هاشم و درد است به سینه تکـذیب شده فـاطمه از فـرقـۀ کـینه جز حمزه و جز جعـفر طیار ندارم
: امتیاز
|
وصایای حضرت زهرا سلام الله علیها به امیرالمؤمنین
خـلاصه استجـابت شد دعـایـم روم امـشـب بـه دیـدار خـدایـم بگو همسایهها راحت بخـوابند که دیگـر در نـمیآیـد صـدایـم در این ساعات آخر ای علی جان بـرای تـو وصیـت مـینـمـایـم به فکر ازدواجت بعد من باش جـوانی تو هـنوز ای مقـتـدایـم برای بـدرقـه از خـانه تا قـبـر تـو تـابـوتـی مهـیّـا کـن بـرایـم کنار قـبر من قـرآن بخوان که شـدیـداً عــاشـق ایـن آیـههـایـم مـبـادا دشـمـنـان مـن بـیـایـنــد برای دفـن و تـشیـیع و عـزایم سلامـم را رسان تا به قـیـامت عـلـی جـان به تـمام بچـههـایم حـلالـم کن که تـنهـایت نهـادم حـلالـم کـن برای گـریـههـایـم خـدا حـافـظ امـیـرالـمـومـنـیـنم که دیگـر مـیروم نـزد خـدایم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
آسمان ماتم گرفته، غصه دار فاطمه است در عـزای فـاطمیّه بیقـرار فاطمه است این دهه صاحب زمان صاحب عزای مادر است صاحب این غصهها خود سفره دار فاطمه است بین مجلس نالۀ " ای وای مادر میرسد" مجلس ما دست شخصی از تبار فاطمه است مصطفی با بوسه بر او میرود سمت خدا راه معراجی شدن در اختیار فاطمه است هرکه اینجا اشک خود را خرج هیئت میکند روز وانفـسا یقـیـنا در کنار فاطمه است تک تک گریه کنان را سمت کوثر میبرد دست گیری کردن از بیچاره، کار فاطمه است در مدیـنه چـادرش را پـرچم اسلام کرد دادن درس بصیرت راهکار فاطمه است در تمام عـصرها باید ولایت را شناخت پس ولایی کردن ما شاهکار فاطمه است سینۀ ما هست پس زهرا نمیخواهد حرم قلب مومن وقف زهرا و مزار فاطمه است مـادریِ فـاطمه خـیلی به دردم میخورد نوکرش روز قیامت هم جوار فاطمه است میکشم بر روی چشمم خاک چادر را هنوز چـادر خـاکی برایم یادگـار فـاطمه است
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
طوبای مرتضی که زمانی رشیده بود دیـگـر ز تـنـد باد بـلا قـد خـمـیـده بود غرق سکوت خسته و مجروح و بینفس شمعی که قطره قطره به آخر رسیده بود حتی برای حرف زدن هم توان نداشت طوفـان شعـلهها نفـسش را بـریده بود تـنـهـا شـرارۀ دلـش این بـود که چـرا کار عـلـی به خانه نشینی کشیده بود؟ جـای رسـول، در عـوض لیلة المبـیت با جان خویش جان علی را خریده بود آن روز درد غنچه خود را به خاک سرخ بعد از جسارت در و دیـوار دیـده بود داغِ عـظـیـمِ نـاحـلـة الـجـسم را عـلـی تنها به شانه در شب دفـنش کشیده بود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با مادر
زودتر کـاش بـمیرم زِ غـم اما چه کنم مانـدهام با تنِ تو با چه کـنم با چه کنم خـواسـتـم تا که نَـگِـریَـم به کـنـارِ بابا خواستم تا که نَگِریَم به تو اما چه کنم گریه سخت است به مَردِ تو ولی میگِرید زیر لب زمزمهاش این شده زهرا چه کنم از سرِ شب که زدی شانه به مویم به لبت خون به جایِ نَفَست آمده حالا چه کنم بسکه خون میچکد از پیرهنِ تازۀ تو بارها گـفـتهام ای وای که بابا چه کنم دیدم آن روز چه آمد به سَرَت در آتش مانده بودم که در آن همهمه تنها چه کنم در و دیوار به هم خورد و تو را خُرد نمود میشنـیدم نَفَـست را که خـدایا چه کنم من به دنبـالِ تو و فکرِ همه کُـشتنِ تو کَس نمیگفت که در زیرِ قدمها چه کنم پلکِ سرخِ تو قرار است مگر وا نشود تو بگـو با دلِ دلـتـنگِ تـمـاشا چه کنم
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
هرچند دیگر خـستهای از زندگـانی راهی اگر دارد بمان خـیلی جـوانی حـتـی هـنـوزم با نگـاه نـیـلـی خـود غم های عـالم را ز دوشم میتکانی خورشید چشمت را رها از چادرت کن این روزها مثـل کـسـوف نـاگهـانی من با سکوتت انس میگیرم شما هم با درد پهـلـو سعـی کن پیـشم بمانی تـسبـیح هم میافـتـد از انگـشتهـایت ای جان من اینقدر یعنی نیمه جانی؟ دیوار و در هر روز هنگام عبورم گـفـتـنـد از تـو بـا زبـان بـیزبـانـی
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
این روزها حال و هوایت فرق کرده لحن غـم انگـیـز صدایت فرق کرده آخر نگـاهت را چرا از من گرفـتی شـایـد نـگـاه من بـرایت فـرق کرده آنقـدر بانـو خـستهای از مانـدن خود که در حضور من دعایت فرق کرده؟ از محـرم خود رو گرفـتی تا نـبـینم رنگ عـقـیق چـشم هایت فرق کرده دیـوار و گـاهی شانههای مجـتـبایت در خانه و کوچه عصایت فرق کرده در سن هـجـده سالـگـی بـاور ندارم ایـنگـونه این قـدّ رسـایت فرق کرده از لرزش زانوی من یک شهر فهمید حال و هـوای مرتضایت فرق کرده دیگر مدیـنه مثل سابق باخـدا نیست زهرای من حالا حکایت فرق کرده
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
گـدای اهل بـیـت تا به آسـتـانـه میرسد عطا و لطف هل اتی ز هر کرانه میرسد ولیِ عصر هر کجا همیشه شد گره گشا به سوی ما عنایتش به هر بهانه میرسد اگرچه بیلـیـاقـتـم، بـرای یـار زحـمـتم خوشم سلام هر سحر به آن یگانه میرسد به خاک غم نشستهام، چراکه پَر شکستهام مگر پرنده این چنین به آشیانه میرسد؟! شده امیـد من هـمه، نـوای یابن فـاطـمه به داد من همین نـوای عاشقانه میرسد رسیده وقت پا شدن، به هوش باش سینه زن به شهر ما دوباره خیر مادرانه میرسد فقط نه بیت هل اتی، به شعله سوخت از جفا تمام نار دوزخ از همین زبـانه میرسد بس است بهرِ گل همین، که خوب پرپرش کند به سمت صورتش که باد تازیانه میرسد به روی خاک مادری نشسته است ای خدا گمان کنم به سختی آخرش به خانه میرسد دلیل غـاضریه در وجـود فـاطمیه است بدون فـاطمیه کس به کـربـلا نـمـیرسد
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
لطفی نما غلام به لب جان رسیده را بشنو فغان این دل در خون تپیده را چـشمی دگر بده صنما تا كه بنگـرم آن خـال گـوشـۀ لـب تو آرمـیـده را روح لطیف تو نفـس پـاك و حق تو در بند خود كشیده صفای سپـیده را صف بستهاند سرو و صنوبر به راه تو تا خـم كـنند پـیـش تو قـد كـشیـده را امشب بیا كه سینه پُراز شور عشق توست تا فـرش پـای تو بنـمایم دو دیـده را جانا... دلـم هـوای تو كرده تفـضّلی وقف تو كردهام دل از غم رمیده را پرده بكش ز چهره ببینم دمی تو را بر من نشان بـده وجـنـات نـدیـده را شد فاطمیه و دل ما مست فاطمه است بر ما عیان نما حـرم آن شهـیـده را اشك مرا بگـیـر و ببر نـزد فـاطـمه مرهـم گـذار زخم تـن قـد خـمیده را ما را ببر به علقمه یا اینكه خود بیا تشریـح كـن قـصۀ جـسـم دریـده را تیغ دو سر بكش ز نیام و بریز سر بستان تقاص خون سرِ سر بریده را
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
عـاقـبـت دردم دوا خـواهـد گـرفـت دامـنـت دست مـرا خـواهـد گـرفت هر شب "الـلهم عجل..." خـوانده ام روزی آخر این دعـا خواهد گرفت من اگـر مُــردم غــبــارم عــاقـبـت روی دامـان تو جـا خـواهـد گـرفت ای ز مـادر مـهـربـان تـر خـوبتـر کی دلـت از دست ما خواهد گرفت! چشمت این ایـام خون خواهد شد و قلبت از این روضهها خواهد گرفت تو اگر یک بار روضه خوان شوی روضـۀ ما تـازه پـا خـواهـد گـرفت روشن است از حال و روز مادرت زود بیـمـارت شـفـا خـواهـد گرفت بعـد از این هـمسایه راحت میشود حـیـدر از فـردا عـزا خواهد گرفت فـاطــمــیــه عـاقـبـت از دسـت تــو دست من یک کـربلا خواهد گرفت
: امتیاز
|
زبانحال امام زمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت مادر
مـادری دارم به نـام بـانـوی روز الـست دست و بازوی خدا را اوست چون بازو و دست مادری دارم که شأنش در حدیث قدسی است او همان سرلوحۀ لوح و قلم بود از الست مادری دارم که هستی هست زیر چتر او در هدایت شیوهای دارد جهان را، چیره دست مادری دارم که با فـتح المبینِ کـوچهاش نقطۀ عطف دفاعش از علی پشت در است انقلاب فـاطمی دست عـلـی را بـاز کرد ورنه محکم ریسمانِ جهل را ابلیس بست بازوی زهرا شکست و دست مولا بسته شد شد از اینجا کوثرِ قرآن به عالم سرپرست کوچه را گفتم که سیلی نور چشمش را گرفت آنقدر گویم که حتی از حسن هم دیده بست آشنـاتـر از هـمـه بـا مـادرم، دیـوار شـد چادرش خاکی شد و رویش از آن دیوار خست گـوشواری که جـدّم هدیه بر او داده بود پیش من شد پاره پاره،لالۀ گوشش شکست بسکه اهل کذب تکذیبش نمودند ای دریغ تار و پود آرزوهای عـلی از هم گسست آنکه نور سجدهاش روشن تر از خورشید بود یک تنه جنگید با خفـاشهای شب پرست مادر من با چهـل نامرد جـنگـید آشکـار ای بنازم همتش را یک زن و این ناز شَست نور را با تارِ بیپروا چکار ای اهل درد؟! هـیـزم آوردند مـردم! مردم آتـش پرست مادری دارم که پشت در سپر شد بر علی سیـنۀ گـنجـینۀ اسـرار پشت در شکـست بیامان ضرب لگـد آمد به درب سوخته ضربهها از بسکه سنگین بود او از پا نشست مادرم از زیر در میخواند مولا را به خویش پایکوبان حمله ور بودند و مادر پای بست جـانشین وحـی، شد خـانه نـشین امّا نشد بعد پیغـمبر دمی دین خـدا بیسـرپرست خود تسلی میدهم خود را در این داغ بزرگ نالۀ مادر به گوش آید هنوز از دوردست
: امتیاز
|
مصائب هجوم به بیت مولا و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش مدینه بود و غم و غصههای بسیارش مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا مدینه بود و سکوت و غروبِ غمبارش مدینه بود و پر از تیرگی و کُفر و نفاق و غـربـتی که شده هر دلی گرفـتارش مـدیـنـه بــود ولـی از تـمـام مـردم آن کـسی نکـرد مـراعـات حال بیـمـارش مـدیـنه بود و چهـل تن هـجـوم آوردند به یک نفر؛ نشد اما کسی طرفـدارش مدیـنه بود و در خـانهای پُـر از هـیزم دری که سرخ شد از هُرم شعله مسمارش نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟ مصیـبـتی که خـدا هم شده عـزادارش میان کوچه چگونه؟ چه شد؟ نمیگویم تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش چه ضربهای!چه شتابی!عجب گل رویی که آب شد دل سنگـیِ سختِ دیـوارش
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز تـرحّـمـی بنـمـا یـار بـا وفـا برخـیز بدون تو به زمین میخورد یلِ یل ها سلالۀ نـبـوی جـان مرتضی برخیز چـراغ خـانـۀ مـن قـوّت دلـم زهـرا گره ز کار علی وا کن و بیا برخیز غریب گشتم و بشنو تو التماس مرا بیا برای رضـامـنـدی خـدا برخـیـز غریق ترس عجیبی ببین شده حسنم تـسـلّـی دل لـرزان مـجـتـبی برخیز ببین که گیسوی زینب به شانه محتاج ست دلش تو خوش کن و ای نازنین ما برخیز ببین فتاده حسینت ز رنگ و رو زهرا بیا به نور دو عینت، گل ولا برخیز دلم شکسته و زخمی و کوه دردم من به اشک دیدۀ این خسته، دلربا برخیز به پای درد تو من رفتهام از این دنیا ببخش بر تن بیجان من بقا برخیز بیا زکـیّـه دوبـاره تو مهـربـانی کن پـنـاه شـیـر خـدا معـنی صفا برخیز
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
این صفای سینههامان از صفای فاطمه است هر چه داریم و نداریم از عطای فاطمه است چـادر خـاکی او بر قـلب ما هم نـور داد باز هم در جان ما حال و هوای فاطمه است باز هم این سفرههای هئیتی رونق گرفت رونق این روضهها از اعتنای فاطمه است بـاز هـم مـهـدی ما شـال عـزا انـداخـتـه باز دلخون از غم و سوزِ عزای فاطمه است بوی زهرا را گرفته باز شهر مصطـفی کوچههای شهر مست ربنای فاطمه است آبـرومـان رفـته اما بـاز هم ما را خـرید آنچه آورده است ما را هم، وفای فاطمه است حاجت یک ساله میخواهیم این شب ها از او دستِ رحمت، بازوی مشکل گشای فاطمه است مـریـم و آسـیـه و حـوّا و آدم جـای خود خوب میدانیم ما، عالم گدای فاطمه است من نمیدانم چه سری هست در خلقت ولی خلق مجنون علی، او مبتلای فاطمه است از همان اول خدا در شأن زهرا گفته بود او برای حیدر و حیدر برای فاطمه است کی فروشیم عزتِ خود از برای آب و نان بشنوید، این مملکت تحت لوای فاطمه است مـادری کـرده بـرای بـیپـلاکـان شهـیـد قـبر این گمنام ها پائین پای فـاطمه است گـرچه پـنهـان مـاند، قـبـر مـادر آلالـهها سینۀ سینه زنان تا هست، جای فاطمه است علت این گریههای ماست، اشک فاطمه گریههای ما همه از گریههای فاطمه است گوش کن، از کوچهها دارد صدایی میرسد یا صدای مجتبی، یا نه؛ صدای فاطمه است عـلت چـشمان تـارش بعـدها معـلـوم شد جای دست گرگ روی پلک های فاطمه است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
در شــلــوغــی گـــذرهــا غــالــبــاً سخـت خـواهـد بود تـنـهـا رد شدن جنگ جنگ عصمت و بیعصمتی ست شـعـلـه بـالا رفـت زهـــرا جـا نـزد حـرفـی از سازش به کـافـرها نـزد حکـم صـادر کرد با خـون اینچـنین اهـرمـن هــیـزم بـه دست آمـد اگـر فـاطـمـه بـسته است چـادر بر کـمر صد هزاران میخ پیـش او کـم است تـا که دود شـعـلـه شـد از در بـلـنـد گـشـت دیـگـر نـالــۀ کــوثــر بـلـنـد نیمه جان هم باز او صاحب لواست گرچه هـر روضه مـکـرر میرسد روضه روضه حرف دیگر میرسد کـربـلا زهـرای خـیـمه زینب است گـوشــۀ گــودال تــنـهــا مــیشــود گـرچـه میافـتـد زمیـن پـا میشـود در اسـیــری ســرفــرازی مـیکـنـد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
سایـۀ مهـرت به روی مردم دنیـا بـلند لطـف دستـانت زیاد و دستهای ما بلند در مقـام قـرب حق بالایی و بالاتـرین جایگـاهت چون عـلیِّ عـالی اعلا بلند تا صدای پای تو پیغـمبرحق میشنـید میشد از روی ادب در مقدمت بابا بلند ما که جای خود امامان هم به وقت تنگنا میبرند اسم شما را حضرت زهرا بلند نامتان با عشق و احساسات بازی میکند نـام زهـرا تا که آمـد نـالـۀ دلـهـا بـلـند مادر ما پشت در افتاد طوری که دگر من گمان دارم که نتواند شود از جا بلند بشکند دستی که در آن کوچۀ تاریک و تنگ شد به روی صورت انسیۀ حورا بلند بعد از آن کوچه بمیرم در سرای فاطمه شد صدای نالـۀ جـانـسوز وا اماه بـلند امر مولا بود آنشب گریه آهـسته کنند نیز میگـرییم ما هم بر غـمت اما بلند زانوی خیبر شکن لرزید آن لحظه که خواست تا کـند تـابـوت آن صدیـقۀ کـبری بلند یک نفر محرم ندارد با علی دفـنش کنند نیست یک تن تا کند از قبر طفلان را بلند
: امتیاز
|